(مقدمهای بر کتاب بحران فکری معاصر)
نویسنده: عثمان ایزدپناه*
یکی از بزرگترین نعمتهای خداوند، ارسال پیامبرانی است که در طول تاریخ بشر، نقش عمدهای در شکوفایی استعدادهای خدادادی بشر داشتهاند. آنان، بیدارگران واقعی نسل بشرند. اگر تلاش و کوشش آنان نبود، چهبسا آدمیان، دچار گمراهی میشدند و هرگز به کمال واقعیشان نمیرسیدند؛ همانطور که مخالفان و معاندان معاصرشان، دچار این نگونبختی وذلّت شدند. تلاش بیوقفهی پیامآوران، این بود که همهی نیروهای خدادادی انسان به ویژه نیروی «فکر» را در او بیدار کنند. آنان چون خودشان به آن مقام والا از کمال، رسیده بودند، از سردرگمی و جهلِ امّتهایشان به شدّت رنج میبردند. لذا در این مسیر از آنچه که در توان داشتند، دریغ ننمودند.
خاتم پیامآوران، محمد (ص) که پیامش کاملترین پیامها است، بیش از رسولان پیشین، بر بیداری این نیرو (فکر) تأکید ورزیدند و رنجها و مشقّتهای طاقففرسایی را متحمل شد. در این پیام، آنچنان بر این نیرو و نقش آن تأکید شده است که میتوان آن را «اندیشهنامه» نامید. پیروان محمد (ص) با تفکر و تأمل در اندیشهنامه (قرآن) بهرهها بردند و به عالَمهای بیکرانی از دانش و نور و معرفت و هدایت، دست یافتند. از بس که این نور و دانش تابناک بود، مرزهای آن زمان و هر زمانی را در نوردید و در مدت زمانی کوتا، عالمگیر شد و بساطِ غافلانِ عرصهی تفکّر و اندیشه را برچید و نه تنها مسلمانان، بلکه دیگران هم از دستآوردهای آن بهرهمند شدند.
امّا دیری نپایید ه دوباره از نو، پردههای تیره و تارِ غفلت و بیخبری، ضربههای هولناکی را بر پیکر پیروان «اندیشهنامه» وارد آورد و آنان را درگیر مسائل و مشکلاتی نمود که باعث شد این نیروی معجزهآسا (فکر) را در وادی جدالها و بحثهای عقیم، تلف نمایند. علّت اصلی این سیر قهقرایی، فراموشکردن ملاک و معیار اصلی «فکر و اندیشه»؛ یعنی قرآن بود.
در قرون اخیر با تهاجم فکری-فرهنگی غرب، دوری و فاصله از این ملاک و معیار، به اوج خود رسید و بسیاری از اندیشمندان مسلمان، با الگو قرار دادن فکر و فرهنگ غربی، ره به بیراهه بردند و موجب سردرگمی بسیاری از جوانان امّت اسلامی شدند. امری که متفکّران واندیشمندان مخلص و دلسوز را بر آن داشت تا آستین همت را بالا زنند و با تبیین امتیازات فکر و فرهنگ اسلامی و برملاساختن ناتوانی تفکّر غربی در راهبری انسانها به سوی کمال، جان تازهای در کالبد خاموش امّت اسلامی بدمند. در واقع ما منکر ترقّی و پیشرفت غرب نبوده و دستآوردهای مادّی فکر غربی را ارج مینهیم؛ امّا هرگز حاضر به پذیرفتن تفکّر غربی بدون ارجاع آن به قرآن و سنّت نیستیم.
امروزه متأسفانه تعدادی از روشنفکران مسلمان، بدون ملاک و معیار قرار دادن قرآن و سنّت، آرا و نظریات غربیان را تبلیغ میکنند و در مقابل، گروهی از مقدّس مآبان، بدون هرگونه تشخیص و تمییزی، به رویارویی و ستیز با فکر و فرهنگ غربی میروند، که هر دو گروه، در گیر و داری سخت، نیرو وتوانِ تولید و نوآوریشان را برباد فنا داده و امت اسلامی را دچار بحرانهای جانکاه کردهاند.
در عصر ارتباطات و بمباران امواج اطلاعات، نباید گفتهی پیامآور فکر و اندیشه را فراموش کنیم؛ آنجا که میفرماید: «اَلْحِکْمَةُ ضَْالَّةُ الْمؤمِنِ اَنّى وَجَدَها فَهُوَ اَحَقُّ بِهَا» ترجمه: «حکمت وخرد، گمشدهی مؤمن است، هر کجا آن را بیابد، برای فراگیری آن از همه کس شایستهتر است». لذا مسلمانان باید با تمسّک به اصولِ ثابتِ خود، از جمود و تعصبات بیمنطق دست بکشند ودر پرتو نور هدایت، سَره را از ناسَره تشخیص دهند.
این کتاب، متن پیادهشدهی یکی از سخنرانیهای «دکتر طه جابر العلوانی» است که به ابعاد این بحرانِ دامنگیر اشاره کرده و درصدد تبیین راه چاره است. وی با دردمندی از این بحران، همراه با همفکرانش، گامهای ارزندهای را برداشته است که امید است به نتایج مطلوبی منجر شود.
از اینکه ترجمه و انتشار این کتاب، مصادف است با دوران ریاستجمهوری یکی از منادیان آزادی اندیشه و بیان، جناب آقای محمد خاتمی،** آن را به فال نیک میگیرم. او شعارش این است که: «فکر را باید با فکر پاسخ داد نه با چماق». امید است تلاشهای او و سایر متفکّران دلسوز مسلمان، امّت اسلامی را از بحرانهای سخت کنونی نجات بخشد.
انشاءالله.
*حافظ قرآن، مترجم، قرآنپژوه و دانشجوی دکترای زبان و ادبیات عرب
** این مقاله در سال 1387 نوشته شده است.
ادامه دارد ....
نظرات